در حال حاضر بر اساس آمارها از هر ۴ ازدواج تهرانیها یکی از آنها به طلاق منجر میشود
به گزارش شهر، چندی پیش برای نخستین بار زنگ هشدار زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی یا به عبارتی دیگر همخانه شدن دختران و پسران دانشجوی مجرد، توسط رییس کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران به صدا در آمد.
دختر و پسری که در جامعه و خانواده مسلمان رشد یافته در سن جوانی و زمانی
که میتواند تصمیمی برای تشکیل خانواده بگیرد، زندگی در خانهی مجردی را با
یک جنس مخالف ترجیح میدهد. سبکی متفاوت و نامعلوم از روابط اجتماعی که
پیش از این در جامعه ایران کمتر دیده شده است. زندگی در خانههایی که به
گفته امانالله قرایی مقدم جامعه شناس «بستری برای شکلگیری آسیبهای
اجتماعی مختلف خواهد بود».
خانههایی مخفی، محل آرامش یا تنش؟
قانون-سخت بودن ازدواج، آمارهای طلاق، هجوم فرهنگ بیگانه و آموزشهایی که نیست، چهار ضلع اصلی است که میتوان از آن به عنوان دلایلی برای افزایش همخانه شدن دختران و پسران بدون ازدواج رسمی بر شمرد.
دلیل انتخاب این دسته از جوانان چیست؟ جوانانی که امروز کمتر دیده میشوند و احتمالا عدهای از آنها بدون اطلاع والدین و خویشاوندان در این خانهها زندگی میکنند و تنها نزدیکترین دوستان و همسالانشان از زندگی آنها خبر دارند.
زندگی غیر رسمی و مخفی کاری که گاهی با عنوان دانشجویی در از آن یاد میشود. زندگی که به هیچوجه حتی از دور و با معیارهای غربی هم قابل رضایت نمینماید و میتوان گفت بیشتر از اینکه خانهای آرامش بخش باشد محل تنشهای فکری است.
یکی از جوانها: خیلی اتفاقی همخانه شدیم! چرا که نه؟
حامد یکی از جوانانی است که حدود یک سال است همراه با به گفته خودش دوستش(از جنس مخالف) در یک خانه مجردی زندگی میکند. وقتی از او میپرسیم که چرا این سبک زندگی را انتخاب کردی؟ در پاسخ از ما میپرسد چرا انتخاب نکنم؟
حامد همخانه شدن خود را با دوستش خیلی اتفاقی آغاز کرده است. جالب اینکه
هر دو ساکن تهرانند. ولی خانواده آنها از شکل زندگی آنها خبر ندارند. در
واقع خانواده فکر میکند که آنها در یک خانه مجردی با دوستان همجنس خود
مشغول زندگی هستند. آدرس خانه را تنها دوستان نزدیکشان دارند و شخص دیگری
از این رابطه اطلاع ندارد. هر دو آدرس خانههای مجردی دوستانشان را به
خانوادههایشان دادهاند.
حامد ۳۴ سال سن دارد و نزدیک ۷ سال است که به شکل مجردی زندگی میکند و
میگوید دوستش علاقه زیادی داشته تا جدا از خانه زندگی کند و گرانی مسکن هم
مزید بر علت شده تا هر دو در یک خانه زندگی کنند. به گفته حامد با این شکل
زندگیاش مشکل ندارد و اما برای دوست دخترش که به تازگی وارد زندگی مجردی
شده کمی سخت است. دوست دختر حامد نیز ۳۱ سال دارد و به گفته حامد پیگیری و
حساسیت زیادی از جانب خانواده وی وجود ندارد.
علتها چیست؟
وقتی از یکی از آنها میپرسیم پاسخ مشخصی نمیدهد و از پاسخدادن فرار
میکند. به نظر میرسد خودش نیز دقیق نمیداند که چرا این زندگی را انتخاب
کرده است.
همخانه شدن با جنس مخالف بدون ازدواج رسمی، یعنی نوعی از زندگی با کمترین تعهدات قانونی و شرعی و عرفی و خانوادگی؛ وقتی فردی وارد چنین رابطهای میشود در واقع از نظر وی شکلهای موجود و قانونی و شرعی زندگی خانوادگی ناکارآمد و دردسر ساز به نظر آمده و او بدون آگاهی شکل جدیدی از زندگی را که پیشاز این فقط شنیده یا در فیلم و سریالی مشاهده کرده انتخاب میکند. شکلی که بیشک آسیبهای بیشماری نه تنها برای طرفین این زندگی بلکه برای جامعه خواهد داشت.
به طور یقین نمیتوان مشاهده این سبک از زندگی و نوعی الگوگیری از زندگی غربی را عامل اصلی گرایش جوانان به این سبک از زندگی دانست. قرایی مقدم جامعه شناس در اینباره میگوید: «رسانههای تبلیغی غربی کمترین نقش را در این موضوع دارند و بیشترین علت را باید در جامعه خودمان جستجو کنیم.»
طلاق و آسیبهای فراوانش
مهمترین مساله ویران کننده خانوادههای ایرانی در سالهای گذشته طلاق بوده است. آمار طلاق مخصوصا در شهر تهران در سالهای گذشته همواره روند صعودی داشته است. در حال حاضر بر اساس آمارها از هر ۴ ازدواج تهرانیها یکی از آنها به طلاق منجر میشود.
بنا بر آمار دیگری، ۱۱ میلیون جوان در سن ازدواج در کشور وجود دارد که
روند فعلی نشان میدهد عدهی زیادی از رسیدن جوانان به سن تجرد قطعی سخن
میگویند.
خاطرههای جمعی منفی از ازدواج در جامعه امروز
برخی از جوانان پس از ازدواج و هنگام تصمیم گیری برای طلاق به دلیل مشکلات
و قوانین موجود بسیار دچار دردسر هستند. برای مثال مردانی که به دلیل
مهریه سنگین تشکیل زندگی (البته همراه با انتخاب غلط) برای آنها زندان را
به ارمغان آورده یا زنانی که بعد از پشیمانی از انتخاب زوج خود چندین سال
برای گرفتن طلاق دوندگی میکنند؛ خاطرههای منفی از کارایی ازدواج در
بسترهای موجود را در ذهن جوانان حک کرده است.
شباهت ازدواج و انتخاب هندوانه از نظر پدرام!
از نظر برخی جوانان تبعات انتخاب غلط در ازدواج بسیار بالا است. چه از بعد خانوادگی که مخارج سنگینی را بر دوش جوانان میاندازد و به نوعی جوانان بیشتر مجبور به اجرای تشریفات مورد پسند خانوادهها هستند و چه از لحاظ امکان انتخاب غلط، پدرام یک جوان ۲۵ ساله معتقد است: «ازدواج کردن مانند انتخاب هندوانه میماند و فقط در خانه و چند روز بعد متوجه میشوی چه انتخابی داشتهای!»
موردی دیگری که نباید از آن چشم پوشید و شاید از آن بتوان به عنوان ریشه
تمام آسیبها یاد کرد آموزش است. به گفته دکتر شیخاوندی «ما جوانان را برای
زندگی در این جامعه آموزش ندادهایم. آموزش تنها حساب و کتاب و جغرافیا
نیست. نظام آموزشی باید زندگی را آموزش دهد. زندگی در هر جامعهای
آموزشهای خاص خودش را دارد»
سخت بودن ازدواج برای مجردها، آمارهای نگران کننده طلاق، هجوم فرهنگهای بیگانه و آموزشهایی که نیست چهار ضلع اصلی است که میتوان از آن به عنوان دلایلی برای افزایش همخانه شدن دختران و پسران بدون ازدواج رسمی بر شمرد. خانههایی که خود معلول آسیبهایی هستند و آسیبهای دیگری را هم به دنبال خواهند داشت.